اتصال هیدرولوژیکی (Hydrological connectivity) اصطلاحی نوظهور در حوزههای آبخیز است که اغلب برای توصیف ارتباطات درونی بین رواناب و منابع رسوب در بخشهای بالایی و خروجی آبخیز مربوطه استفاده میشود (Croke et al., 2005). اتصال رسوبی (Sediment connectivity) به انتقال رسوب از یک بخش به بخش دیگر و پتانسیل جابجایی ذره رسوب در آبخیز گفته میشود (Bracken et al. 2015؛ Bracken et al. 2013). جابجایی و اتصال ممکن است درون دامنهای، بین دامنه و آبراههای و درون آبراههای باشد. در این خصوص Croke به دو نوع اتصال ارتباط مستقیم از طریق خندقها و کانالهای جدید و ارتباط پراکنده که در آن رواناب سطحی از طریق جریانهای سطحی دامنهها به شبکه رودخانهای میرسد اشاره میکنند (Bracken et al. 2013).
البته اتصالها هم از نظر مکانی و هم از نظر زمانی متفاوت هستند. جنبههای مکانی به فیزیوگرافی آبخیز و تغییرات مکانی دادههای اقلیمی نیز مرتبط هستند. تحقیقات انجام شده توسط Hooke نشان داده است که تولید رسوب، انتقال و تحویل رسوب به پاییندست کانالهای رودخانه نهتنها به فیزیوگرافی کلی آبخیز مرتبط است بلکه به جایگاه مکانی و اتصال درونی واحدهای فیزیوگرافیکی مختلف نیز بستگی دارد (Borselli et al. 2008). اثر هر نوع مانع در برابر جریان آب و رسوب، بستگی به اندازه و موقعیت آن در آبخیز دارد (Fryirs et al., 2007). بهطور کلی میزان اتصال جریان در یک آبخیز به فرایندهایی که در درون آن رخ میدهد، وابسته است. به طور خاص با افزایش مساحت آبخیز، منبع مستقیم رسوب به آبراهه از دامنهها به دشتهای سیلابی تغییر مییابد که قطعاً بر مقدار رسوب خارج شده از آبخیز اثر میگذارد (De Vente and Poesen, 2005, Sidle et al 2017).
جنبههای زمانی به عواملی از قبیل شدت و فراوانی بارش و رواناب و سیر تکامل زمانی مدیریت و کاربری اراضی و تغییرات فرایندهای انتقال رسوب مرتبط است. رخدادهای محدودی در تولید مؤثر رسوب از دامنهها و انتقال آن تا رودخانههای با رتبههای بالاتر یا سینکهای محلی نقش دارند (Borselli et al. 2008). تلاشهایی برای مدلسازی اتصال با مطالعه میزان نسبت تحویل رسوب (SDR) جهت محاسبه برآورد فرسایش ناخالص از طریق میزان تلفات خاک به مقادیر رسوبدهی مشاهدهای در خروجیهای آبخیز و پس از رسوبگذاری (درونی) انجام شده است. از جمله مهمترین آنها میتوان به Ferro and Porto (2000)؛ Van Rompaey و همکاران (2001)؛ Mitasova و همکاران (2001) و Vigiak و همکاران (2012) اشاره کرد. آنها تأکید کردند که استفاده از مدلسازی اتصال پیچیدگیهای زیاد و نیازهای دادهای مدلهای فرسایش و رسوب امروزی را کاهش داده اما پیشنهاد کردند که بایستی در آبخیزهای همگن و با شرایط یکسان مورد استفاده قرار گیرد. آنها پیشنهاد کردند که به منظور ارتقای الگوهای فضایی فرسایش در این مدلسازیها بایستی تحقیقات تکمیلیتری صورت گیرد.
میزان فرسایش و رواناب در قسمتهای مختلف سطح آبخیز همگن نیست و این امر میتواند موجب پیامدهایی در اتصال هیدرولوژیکی و رسوب در درون آبخیز شود (عربخدری، 2018) . Borselli et al (2008) به نقل از Cammeraat سه عامل اصلی تأثیرگذار بر اتصال شاری یا Diffuse connectivity (ناشی از اتصال غیرمتمرکز) را تشریح کرد:
پوشش گیاهی نقش بسیار مهمی ایفا میکند چرا که علاوه بر افزایش نفوذپذیری بر زبری سطح و پتانسیل محلی ذخیره رسوب و آب نیز مؤثر است (Owens, 2020). به دلیل این دو ویژگی مهم، پوشش گیاهی ارتباط بالادست و پایین دست را تحت تأثیر قرار میدهد. مناطق بدلند (هزاردره) و مناطقی که بهشدت تخریب شدهاند نسبت به اراضی کشاورزی و جنگلی از درجه بالاتری از ارتباط برخوردار هستند (Kirkby et al. 2002). تأثیر پوشش گیاهی بر اتصال مؤثر جریان، پدیدهای بسیار پویا در زمان و مکان است که از فصل، تغییرات شدید اقلیمی (مانند خشکسالی) و فعالیتهای مدیریتی و کاربری اراضی تأثیر میپذیرد. دانستن آگاهی از توزیع مکانی و تکامل زمانی اتصال هیدرولوژیکی در آبخیزها امری مهم تلقی میشود زیرا این عامل میتواند به عنوان ابزاری در تخمین احتمال جابجایی سهم مشخصی از رسوب به بخشی دیگر استفاده شود (نجفی و همکاران، 2021).
[1] patch scale
چاپ صفحه | صفحه نخست سامانه | مجری و همکاران | اطلاعات تفضیلی | دانلود | دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان |
کد طرح | 99000036 |
عنوان فارسی طرح | بررسی شاخص اتصال رسوبی با مقدار رسوبدهی حوضه آبخیز |
عنوان لاتین طرح | Assessment of the Sediment Connectivity Index and Sediment Yield in watershed |
محل اجرای طرح | دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان |
وضعیت اجرای طرح | |
تاریخ تصویب | |
تاریخ خاتمه |
نام و نامخانوادگی | سمت در طرح | نوع همکاری | درجهتحصیلی | پست الکترونیک |
---|---|---|---|---|
امین ذرتی پور | مجری مسئول | اول | دکترای تخصصی | zoratipor@yahoo.com |
عنوان | متن |
---|---|
پیشینه طرح | |
کلمات کلیدی | |
بیان مسئله و ضرورت انجام تحقیق |
اتصال هیدرولوژیکی (Hydrological connectivity) اصطلاحی نوظهور در حوزههای آبخیز است که اغلب برای توصیف ارتباطات درونی بین رواناب و منابع رسوب در بخشهای بالایی و خروجی آبخیز مربوطه استفاده میشود (Croke et al., 2005). اتصال رسوبی (Sediment connectivity) به انتقال رسوب از یک بخش به بخش دیگر و پتانسیل جابجایی ذره رسوب در آبخیز گفته میشود (Bracken et al. 2015؛ Bracken et al. 2013). جابجایی و اتصال ممکن است درون دامنهای، بین دامنه و آبراههای و درون آبراههای باشد. در این خصوص Croke به دو نوع اتصال ارتباط مستقیم از طریق خندقها و کانالهای جدید و ارتباط پراکنده که در آن رواناب سطحی از طریق جریانهای سطحی دامنهها به شبکه رودخانهای میرسد اشاره میکنند (Bracken et al. 2013). البته اتصالها هم از نظر مکانی و هم از نظر زمانی متفاوت هستند. جنبههای مکانی به فیزیوگرافی آبخیز و تغییرات مکانی دادههای اقلیمی نیز مرتبط هستند. تحقیقات انجام شده توسط Hooke نشان داده است که تولید رسوب، انتقال و تحویل رسوب به پاییندست کانالهای رودخانه نهتنها به فیزیوگرافی کلی آبخیز مرتبط است بلکه به جایگاه مکانی و اتصال درونی واحدهای فیزیوگرافیکی مختلف نیز بستگی دارد (Borselli et al. 2008). اثر هر نوع مانع در برابر جریان آب و رسوب، بستگی به اندازه و موقعیت آن در آبخیز دارد (Fryirs et al., 2007). بهطور کلی میزان اتصال جریان در یک آبخیز به فرایندهایی که در درون آن رخ میدهد، وابسته است. به طور خاص با افزایش مساحت آبخیز، منبع مستقیم رسوب به آبراهه از دامنهها به دشتهای سیلابی تغییر مییابد که قطعاً بر مقدار رسوب خارج شده از آبخیز اثر میگذارد (De Vente and Poesen, 2005, Sidle et al 2017). جنبههای زمانی به عواملی از قبیل شدت و فراوانی بارش و رواناب و سیر تکامل زمانی مدیریت و کاربری اراضی و تغییرات فرایندهای انتقال رسوب مرتبط است. رخدادهای محدودی در تولید مؤثر رسوب از دامنهها و انتقال آن تا رودخانههای با رتبههای بالاتر یا سینکهای محلی نقش دارند (Borselli et al. 2008). تلاشهایی برای مدلسازی اتصال با مطالعه میزان نسبت تحویل رسوب (SDR) جهت محاسبه برآورد فرسایش ناخالص از طریق میزان تلفات خاک به مقادیر رسوبدهی مشاهدهای در خروجیهای آبخیز و پس از رسوبگذاری (درونی) انجام شده است. از جمله مهمترین آنها میتوان به Ferro and Porto (2000)؛ Van Rompaey و همکاران (2001)؛ Mitasova و همکاران (2001) و Vigiak و همکاران (2012) اشاره کرد. آنها تأکید کردند که استفاده از مدلسازی اتصال پیچیدگیهای زیاد و نیازهای دادهای مدلهای فرسایش و رسوب امروزی را کاهش داده اما پیشنهاد کردند که بایستی در آبخیزهای همگن و با شرایط یکسان مورد استفاده قرار گیرد. آنها پیشنهاد کردند که به منظور ارتقای الگوهای فضایی فرسایش در این مدلسازیها بایستی تحقیقات تکمیلیتری صورت گیرد. میزان فرسایش و رواناب در قسمتهای مختلف سطح آبخیز همگن نیست و این امر میتواند موجب پیامدهایی در اتصال هیدرولوژیکی و رسوب در درون آبخیز شود (عربخدری، 2018) . Borselli et al (2008) به نقل از Cammeraat سه عامل اصلی تأثیرگذار بر اتصال شاری یا Diffuse connectivity (ناشی از اتصال غیرمتمرکز) را تشریح کرد:
پوشش گیاهی نقش بسیار مهمی ایفا میکند چرا که علاوه بر افزایش نفوذپذیری بر زبری سطح و پتانسیل محلی ذخیره رسوب و آب نیز مؤثر است (Owens, 2020). به دلیل این دو ویژگی مهم، پوشش گیاهی ارتباط بالادست و پایین دست را تحت تأثیر قرار میدهد. مناطق بدلند (هزاردره) و مناطقی که بهشدت تخریب شدهاند نسبت به اراضی کشاورزی و جنگلی از درجه بالاتری از ارتباط برخوردار هستند (Kirkby et al. 2002). تأثیر پوشش گیاهی بر اتصال مؤثر جریان، پدیدهای بسیار پویا در زمان و مکان است که از فصل، تغییرات شدید اقلیمی (مانند خشکسالی) و فعالیتهای مدیریتی و کاربری اراضی تأثیر میپذیرد. دانستن آگاهی از توزیع مکانی و تکامل زمانی اتصال هیدرولوژیکی در آبخیزها امری مهم تلقی میشود زیرا این عامل میتواند به عنوان ابزاری در تخمین احتمال جابجایی سهم مشخصی از رسوب به بخشی دیگر استفاده شود (نجفی و همکاران، 2021). [1] patch scale |
خلاصه نتیجه اجرای طرح |
نام فایل | تاریخ درج فایل | اندازه فایل | دانلود |
---|---|---|---|
plan zoratipour.docx | 1399/12/01 | 160658 | دانلود |