بنابراین مدیریت نیروی انسانی یکی از موضوعات موردتوجه، تأمین نیازهای کارکنان در جهت ایجاد انگیزه برای بالا بردن کیفیت کار آنان و بهرهگیری هر چه بیشتر از نیروی انسانی در سازمان میباشد (باکت و سنم[2]، 2015). ازاینرو ارزیابی نیازهای افراد در سازمان و اهمیت و اولویتی که برای هرکدام از آنها قائلاند درخور توجه فراوان میباشد و برای هر مدیری در سازمان آگاهی از مسئله انگیزش کارکنان که درواقع پیجویی علت و سبب حرکت و رفتارهای اعضاء سازمان است، ضرورت خاص دارد (نصیری پور و همکاران،1392).
بنابراین یکی از عمدهترین و شاید جنجالبرانگیزترین مفاهیمی که از یکسو تلاشهای نظری و بنیادین بسیاری را به خود معطوف ساخته و از دگر سو در تمامی سطوح مدیریت و منابع انسانی سازمانها اهمیت زیادی پیداکرده، رضایت شغلی است (هومن، 1383). رضایت شغلی و عوامل مؤثر بر آن ازجمله مهمترین موضوعات اجتماعی است که در دو دهه گذشته موردتوجه بسیاری از محققان و روانشناسان سازمانی قرارگرفته است. رضایت شغلی به مجموع تمایلات یا احساسات مثبت که فرد نسبت به شغل خود دارد، اطلاق میشود (بهادری خسروشاهی و همکاران، 1392). مقصود از رضایت شغلی نگرش فرد درباره کارش است؛ بنابراین در رفتار سازمانی به موضوع «رضایت شغلی افراد» توجه زیادی میشود. مدیران همواره به سه علت به موضوع «رضایت شغلی افراد» توجه میکنند. نخست میتوان بین میزان رضایت شغلی فرد و تولید یا بهرهوری یک رابطه مستقیم مشاهده کرد. دوم، چنین به نظر میرسد که رضایت شغلی فرد با میزان غیبت و جابهجایی کارکنان رابطه معکوس داشته باشد و سرانجام میتوان استدلال کرد که مدیران در برابر کارکنان خود احساس مسئولیت انسانی مینمایند و ازنظر عاطفی آنها را ارضا نمایند (پیمان و همکاران[3]، 2012). رضایت شغلی بهعنوان یکی از اصلیترین شاخصهای سنجش نگرش در سازمانها و از عواملی است که میتوان بهوسیله آن وضعیت یک سازمان را بررسی نمود. میزان رضایت کارکنان سازمانها از شغلشان یکی از متغیرهای مؤثری است که کمیت و کیفیت بهرهبرداری از منابع انسانی را در سازمانها تحت تأثیر قرار میدهد (افراسیابی، 1395).
کمانیان و قارنه ناصر (1392) در پژوهش خود در پژوهشگاه نیرو، نشان دادند که انگیزش و نیاز و عوامل فردی با رضایت شغلی در ارتباط هستند. رضایت شغلی عبارت است از وضعیت درونی کارمندان نسبت به درجهای از احساسات مطلوب و یا نامطلوب در مورد ارزیابی مؤثر یا شناختی از تجربه شغلی، بهعبارتدیگر میزانی که کارکنان کار خود را دوست دارند، رضایت است و در مقابل میزانی که از کار خود متنفرند، نارضایتی نامیده میشود (آزادی و عیدی، 1395). رضایت شغلی کارکنان موقعی ایجادشده و افزایش مییابد که نیازها و احتیاجات آنان در ابعاد مختلف جسمی، اجتماعی و روانی توسط مدیر سازمان مورد شناسایی قرارگرفته و ارضای معقولانه آنها اقدام گردد. ارتقاء رضایت از شغل میتواند باعلاقهای که اشخاص برای انجام کار خود دارند، ارتباط نزدیک و مستقیمی داشته باشد (حسین زاده و حقیریان، 1398). ازاینرو یک پرسش عمده و مهم برای مدیران و پژوهشگران رفتار کار وجود دارد و آن این است که کارکنان واقعاً از شغل خود چه میخواهند (هومن، 1381).
ازجمله سازمانهایی که با اینچنین مسائلی روبرو است سازمان جهاد کشاورزی میباشد. برای اینکه سازمان جهاد کشاورزی بتواند به وظایف و رسالت خود عمل کند، نیازمند کارکنانی با ویژگیهایی از قبیل ابتکار در عمل، روابط انسانی خوب، داشتن تعهد اخلاقی و انسانی و علاقه داشتن به کار و توسعه خدمات و تلاش پیگیر است (لشگرآرا و محرمی،1389). امروزه مهمترین مشکل سازمانهای کشاورزی در کشورهای درحالتوسعه کمبود متخصص و فقدان انگیزه و رضایت شغلی بین کارکنان میباشد (عباسی و همکاران، 1392). از طرفی یکی از وظایف سازمان جهاد کشاورزی خدماترسانی به کشاورزان یا بهرهبرداران میباشد این سازمانها باید به خواستهها و نیازها و انتظارات اربابرجوعهای خویش توجه جدی داشته باشند تا بتوانند رضایت اربابرجوعهای خویش را فراهم سازند.
بنابراین میتوان گفت رضایت شغلی یک حالت عاطفی مثبت یا خوشیندی است که حصل ارزیابی فرد از شغل یا تجارب شغلی خود میباشد (کرتس[4]، 2007). هدف پژوهش حاضر بررسی وضعیت رضایت شغلی و شناسایی و عوامل و ابعاد مؤثر بر آن در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان (شهرستان اهواز) میباشد. با شناسایی این عوامل و شناخت عوامل بازدارنده و رفع آنها میتوان رضایت شغلی و تحولات مثبت در سازمان را افزایش داد. در انتها نیز راهکارهایی برای بهبود و توسعه وضعیت فعلی ارائه خواهد تا مدیران و برنامهریزان سازمان جهاد کشاورزی استان با دید مناسبی نسبت به وضعیت کارشناسان و حصول رضایت شغلی آنان که موفقیت سازمان را در پی دارد اقدام نمایند.
" />چاپ صفحه | صفحه نخست سامانه | مجری و همکاران | اطلاعات تفضیلی | دانلود | دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان |
کد طرح | 401000003 |
عنوان فارسی طرح | بررسی میزان رضایت شغلی کارشناسان سازمانی ادارات جهاد کشاورزی استان خوزستان (مطالعه موردی: شهرستان اهواز) |
عنوان لاتین طرح | A study of the Effective Factors on Job saticfaction of organizational expert of Agricultural Jihad departments of Khuzestan province (Case study: Ahvaz city) |
محل اجرای طرح | دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان |
وضعیت اجرای طرح | |
تاریخ تصویب | |
تاریخ خاتمه |
نام و نامخانوادگی | سمت در طرح | نوع همکاری | درجهتحصیلی | پست الکترونیک |
---|---|---|---|---|
بهمن خسروی پور | مجری | اول | دکترای تخصصی | B.khosravipour@gmail.com |
حسنعلی کورهپز | همکار | اول | کارشناسی ارشد | ha_kourehpaz@yahoo.com |
سهیلا پور جاوید | مجری | دوم | pourjavid57@yahoo.com |
عنوان | متن |
---|---|
پیشینه طرح | |
کلمات کلیدی | |
بیان مسئله و ضرورت انجام تحقیق | اکثر اقتصاددانان در این امر توافق دارند که آنچه درنهایت خصوصیت و روند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور را تعیین میکند «منابع انسانی» آن کشور است و نه سرمایه و یا منابع مادی آن، انسانها روح را در کالبد سازمانها میدمند، آن را به حرکت در میآورند و اداره میکنند. سازمانهای عصر حاضر با نگاه راهبردی به منابع انسانی، آن را به عنوان دارایی هوشمند و ارزشمند در نظر داشته و بیش از پیش به ارتقاء عملکرد و رضایت شغلی کارکنان توجه دارند (فرجاد و شجاعیان، 1393). 80 درصد آنچه که امروزه در هر سازمانی انجام میشود در سازمانهای رقیب نیز به همان شکل قابلاجرا است. زیرابه دلیل دسترسی به اطلاعات، دانش، مواد اولیه و تکنولوژی موردنیاز برای انجام کار، زمینههای انجام کارهای تکراری برای هر فردی وجود دارد؛ بنابراین شکست یا موفقیت کلیه سازمانها و کشورها درگرو توانایی آنها در استفاده بهینه از 20 درصد بقیه است. این 20 درصد همان نیروی انسانی است. پایههای کهنه اقتدار مدیریتی در حال پوسیدن است و ابزارهای جدید رهبری در حال پر کردن جای آنها هستند. مدیرانی که قدرتشان از سلسلهمراتب اداری ناشی شده و به کنترل شخصی محدود میشوند در حال آموختن این نکته هستند که دید خود را تغییر و افق فکری خویش را وسعت دهند (آنجلا[1]، 2014). بنابراین مدیریت نیروی انسانی یکی از موضوعات موردتوجه، تأمین نیازهای کارکنان در جهت ایجاد انگیزه برای بالا بردن کیفیت کار آنان و بهرهگیری هر چه بیشتر از نیروی انسانی در سازمان میباشد (باکت و سنم[2]، 2015). ازاینرو ارزیابی نیازهای افراد در سازمان و اهمیت و اولویتی که برای هرکدام از آنها قائلاند درخور توجه فراوان میباشد و برای هر مدیری در سازمان آگاهی از مسئله انگیزش کارکنان که درواقع پیجویی علت و سبب حرکت و رفتارهای اعضاء سازمان است، ضرورت خاص دارد (نصیری پور و همکاران،1392). بنابراین یکی از عمدهترین و شاید جنجالبرانگیزترین مفاهیمی که از یکسو تلاشهای نظری و بنیادین بسیاری را به خود معطوف ساخته و از دگر سو در تمامی سطوح مدیریت و منابع انسانی سازمانها اهمیت زیادی پیداکرده، رضایت شغلی است (هومن، 1383). رضایت شغلی و عوامل مؤثر بر آن ازجمله مهمترین موضوعات اجتماعی است که در دو دهه گذشته موردتوجه بسیاری از محققان و روانشناسان سازمانی قرارگرفته است. رضایت شغلی به مجموع تمایلات یا احساسات مثبت که فرد نسبت به شغل خود دارد، اطلاق میشود (بهادری خسروشاهی و همکاران، 1392). مقصود از رضایت شغلی نگرش فرد درباره کارش است؛ بنابراین در رفتار سازمانی به موضوع «رضایت شغلی افراد» توجه زیادی میشود. مدیران همواره به سه علت به موضوع «رضایت شغلی افراد» توجه میکنند. نخست میتوان بین میزان رضایت شغلی فرد و تولید یا بهرهوری یک رابطه مستقیم مشاهده کرد. دوم، چنین به نظر میرسد که رضایت شغلی فرد با میزان غیبت و جابهجایی کارکنان رابطه معکوس داشته باشد و سرانجام میتوان استدلال کرد که مدیران در برابر کارکنان خود احساس مسئولیت انسانی مینمایند و ازنظر عاطفی آنها را ارضا نمایند (پیمان و همکاران[3]، 2012). رضایت شغلی بهعنوان یکی از اصلیترین شاخصهای سنجش نگرش در سازمانها و از عواملی است که میتوان بهوسیله آن وضعیت یک سازمان را بررسی نمود. میزان رضایت کارکنان سازمانها از شغلشان یکی از متغیرهای مؤثری است که کمیت و کیفیت بهرهبرداری از منابع انسانی را در سازمانها تحت تأثیر قرار میدهد (افراسیابی، 1395). کمانیان و قارنه ناصر (1392) در پژوهش خود در پژوهشگاه نیرو، نشان دادند که انگیزش و نیاز و عوامل فردی با رضایت شغلی در ارتباط هستند. رضایت شغلی عبارت است از وضعیت درونی کارمندان نسبت به درجهای از احساسات مطلوب و یا نامطلوب در مورد ارزیابی مؤثر یا شناختی از تجربه شغلی، بهعبارتدیگر میزانی که کارکنان کار خود را دوست دارند، رضایت است و در مقابل میزانی که از کار خود متنفرند، نارضایتی نامیده میشود (آزادی و عیدی، 1395). رضایت شغلی کارکنان موقعی ایجادشده و افزایش مییابد که نیازها و احتیاجات آنان در ابعاد مختلف جسمی، اجتماعی و روانی توسط مدیر سازمان مورد شناسایی قرارگرفته و ارضای معقولانه آنها اقدام گردد. ارتقاء رضایت از شغل میتواند باعلاقهای که اشخاص برای انجام کار خود دارند، ارتباط نزدیک و مستقیمی داشته باشد (حسین زاده و حقیریان، 1398). ازاینرو یک پرسش عمده و مهم برای مدیران و پژوهشگران رفتار کار وجود دارد و آن این است که کارکنان واقعاً از شغل خود چه میخواهند (هومن، 1381). ازجمله سازمانهایی که با اینچنین مسائلی روبرو است سازمان جهاد کشاورزی میباشد. برای اینکه سازمان جهاد کشاورزی بتواند به وظایف و رسالت خود عمل کند، نیازمند کارکنانی با ویژگیهایی از قبیل ابتکار در عمل، روابط انسانی خوب، داشتن تعهد اخلاقی و انسانی و علاقه داشتن به کار و توسعه خدمات و تلاش پیگیر است (لشگرآرا و محرمی،1389). امروزه مهمترین مشکل سازمانهای کشاورزی در کشورهای درحالتوسعه کمبود متخصص و فقدان انگیزه و رضایت شغلی بین کارکنان میباشد (عباسی و همکاران، 1392). از طرفی یکی از وظایف سازمان جهاد کشاورزی خدماترسانی به کشاورزان یا بهرهبرداران میباشد این سازمانها باید به خواستهها و نیازها و انتظارات اربابرجوعهای خویش توجه جدی داشته باشند تا بتوانند رضایت اربابرجوعهای خویش را فراهم سازند. بنابراین میتوان گفت رضایت شغلی یک حالت عاطفی مثبت یا خوشیندی است که حصل ارزیابی فرد از شغل یا تجارب شغلی خود میباشد (کرتس[4]، 2007). هدف پژوهش حاضر بررسی وضعیت رضایت شغلی و شناسایی و عوامل و ابعاد مؤثر بر آن در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان (شهرستان اهواز) میباشد. با شناسایی این عوامل و شناخت عوامل بازدارنده و رفع آنها میتوان رضایت شغلی و تحولات مثبت در سازمان را افزایش داد. در انتها نیز راهکارهایی برای بهبود و توسعه وضعیت فعلی ارائه خواهد تا مدیران و برنامهریزان سازمان جهاد کشاورزی استان با دید مناسبی نسبت به وضعیت کارشناسان و حصول رضایت شغلی آنان که موفقیت سازمان را در پی دارد اقدام نمایند. |
خلاصه نتیجه اجرای طرح |
نام فایل | تاریخ درج فایل | اندازه فایل | دانلود |
---|---|---|---|
Finalized Proposal.doc | 1401/02/19 | 444416 | دانلود |
Sig Sheet proposal.jpg | 1401/02/19 | 601888 | دانلود |